خبرگزاری حوزه | جهل و تاریکی، قدرت و قلدری در سرزمینی فراگیر شده بود، زیست آدما در تباهی و خسران محض فروهشته؛ خون و خون ریزی، جنگ و نابودی، حمله و تجاوز، درندگی و دریدگی جزو زندگانی مردمان دیار یادگار ابراهیم پیامبر و هاجر شده بوده.
کعبه را با بت های ساختگی هزارچهره آذین بستند و عرفات سرزمین هبوط آدم را با گعدگی مستانه، سازهای مجنونانه، شعرهای عاشقانه و ... به پای کوبی و طنازی پرداختند؛ هر که پر زر و زورتر، حاکم تر و متجاوزتر ... دنیای بگیر و ببند و هتک حرمت های آدمیت به تمام رخ، نمایان بود.. .
در چنین دنیای جنون آور، پر زرق و برق خاموش، نیستی و تباهی مقام انسانیت، مفتخر به نابه سامانی های کش دار ویرانگی گذشتکان، از قوم خوش نام قریش و در خانواده ای ریشه دار هاشمی، در دامن مادری چون «آمنه» و در حضانت پدربزرگی مانند«عبدالمطلب» نوزادی پا به عرصه وجود می گذارد، که خاستگاه خانواده را نورانی، افق شهر مکه را روشنایی، آینده مردمانش را شادمانی، نوید امید به زندگانی بهتر و امتی را در صراطی مستقیم سعادت و منزلت بشارت می دهد، که نامش «محمد فرزند عبدالله» است، که بر گستره دنیا رخشان تر از هر درخشنده ای می درخشد و نامش مافوق همه نام ها، نامورتر می باشد... .
شخصیتی بی نظیر در گیتی، درّدانه ای در هستی و خلقتی نورانی در جمع آسمان یان و محبوب در میان قلوب مؤمنان می باشد که وجودش مبارک، سخنش هدایت، کردارش سنّت و کتابش سراسر سعادت دنیا و عقبای آدماست، که در این نوشتار، قدردان فرازی از نصایح به ابوذر می باشیم، که می فرماید:
«یا اَباذَرٍّ، اِغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْس: شَبابَکَ قَبْلَ هِرَمِکَ و َصِحَتَکَ قَبْلَ سُقْمِکَ وَ غِناکَ قَبْلَ فَقْرِکَ وَ فَراغَکَ قَبْلَ شُغْلِکَ وَ حیاتَکَ قَبْلَ مَوْتِکَ؛
ای ابوذر، پیش از آن¬که پنج چیز به تو روی آورد، پنج چیز را غنیمت شمار: جوانی را پیش از پیری، تندرستی را پیش از بیماری، توانگری را پیش از فقیری، فراغت را پیش از گرفتاری و زندگی را پیش از مرگ.»
که به اجمال یکایک را برمی شماریم:
نخست، «شَبابَکَ، قَبْلَ هِرَمِکَ؛ جوانی را قبل از رسیدن زمان پیری غنیمت دان.»
دوران کوتاه جوانی، که همراه با نشاط و سرزندگی است، بهترین دوران عمر انسان به شمار میآید و جایگاه ویژهای در زندگانی آدمی دارد. اگر چه زندگی و عمر خوب، سراسر نعمت بزرگی است، ولی دوره جوانی نعمتی مضاعف می باشد، از این رو، پیامبر بزرگوار اسلام(ص) در ابتدای سفارش، دوران جوانی را یادآور می شود. امام خمینی(ره) تأکید به این موضوع میفرمودند: «ای جوانها، قدر جوانی را بدانید.» چرا که نعمت جوانی، والاترین نعمتی است، که با استفاده صحیح و شایسته از آن، انسان میتواند به ترقی و تعالی همیشگی دست یابد، چیزی که در زمان پیری امکان دستیابی به آن ها کمتر است... .
دوم، «و َصِحَتَکَ قَبْلَ سُقْمِک؛ تندرستی را پیش از بیماری غنیمت شمار.»
خداوند متعال، به رحمانیت و رحمیت، نعمتهای بی شمار و ارزندهای را در اختیار انسان قرار داده و انسان نیز خواسته و ناخواسته آن ها را بیهوده و مفت از دست میدهد، شاید بدان جهت است، که برای به دست آوردن آن ها تلاشی نمی شود. نه تنها حق آن ها را ادا نمیکند، بلکه آن ها را در راه نافرمانی، معصیت و مسیری به کار میگیرد که نه تنها برای او نفعی ندارد، شاید ضرر تام نیز داشته باشد.
سلامتی از جمله نعمتهای ارزندهای است، که آدم سالم بدان بیتوجه است و آن گاه قدر آن را میداند که به بیماری و کسالتی گرفتار شود، چونان ماهی که تا در آب شنا میکند، قدر آن را نمیداند و همین که از آب بیرون افکنده شد، به اهمیت آن پی میبرد... .
سوم، «وٰ غِناکَ قَبْلَ فَقْرِکَ؛ توانگری را پیش از فقر و ناداری غنیمت دان.»
اگر کسی برای اداره زندگی، هر چند ساده و بیآلایش، خود را به دیگران وابسته نکرد و قدرِ داشت های خود را دانست و کلِّ بر دیگران نشد و تلاش و همت خویش را در یک مسیر درست مصروف داشت و با قناعت و منش درست، روز را به شب رسانید، بایستی قدردان باشد و آن را غنیمت شمرد. اما بترسیم از روزی که برای تأمین همین زندگی ساده، مجبور شویم به خلاف ها بیفتیم و مسیر ناصحیح شیطانی را پیش گیریم و به علت زیاده خواهی و عدم پایبندی به اصول معیشت، فرامین الهی و معصومان(ع) را به نادیدگی و فراموشی سپاریم. بایست از فرصت های در اختیار نهایت استفاده نمود و بیش از فکرکردن به نبودها و کمبودها، به آنچه داریم، بیندیشیم و قدردان آن باشم. دوران بینیازی فرصت خوبی برای کمک به دیگران است، پس پیش از دست رفتن فرصت و رسیدن دوران فقر و ناداری، دست نیازمندان را نیز باید گرفت، تا در فردای ناداری و بی کسی دستان مان را بگیرند.
بایست اشاره کرد، که فقر و نیازمندی خفّتبار، در شأن کرامت انسانی نیست و به عنوان صفت مذموم مورد نکوهش قرار گرفته است. خداوند بر بنده خویش ذلت را نمیپسندد، بلکه سربلندی و عزت او را می طلبد، پس در حدّ توان باید کوشید از نیازمندی خود به دیگران کاست و راه های مقابله با نیازمندی، از قبیل: قناعت، مناعت طبع، پرهیز از تجملگرایی و اسراف را به خوبی آموخت و به آن ها عمل کرد.
سبویی گر شود خالی جا ز پیمانه می گردد
به وقت تنگ دستی آشنا بیگانه می گردد
چهارم، «وَ فَراغَکَ قَبْلَ شُغْلِکَ؛ نعمت فراغت و آرامش را قبل از رسیدن دوران گرفتاری غنیمت شمار.»
پیش از مجبورشدن به پذیرش مسئولیتهای ناخواسته و مرجوح و تحمیل اشتغالات و سلب قدرت انتخاب، قدردان این فرصتهایی را که میتوانید آزادانه انتخاب کنید و بدون تحمیل تصمیم بگیرید، بدانید و از این فرصتها برای انتخاب گام های درست تر استفاده کنید. مقصود این نیست، که از زیر بار مسئولیت فردی شانه خالی کنید و وظایف اجتماعی را نپذیرید و عاطل و بیکاری را غنیمت دانی؛ بلکه این برداشت منفی و ناسازگار با طبع انسان های نافع به دیگران می باشد.. .
امام علی(ع) می فرماید: «وَالْفُرْصَةُ تَمُرُ مَرَّ السَّحابِ فَانْتَهِزوُا فُرَصَ الْخَیْرِ؛ فرصت (و عمر) به مانند ابر میگذرد، پس فرصتهای خیر را دریابید.» وقت شناسی و فرصت طلبی از شاخصه های یک فرد موفق در کسب امورات آموختگی، مادی و معنوی است، که همگان می توانند از این موقعیت های ناب برای نیل به سعادت و فضیلت دنیوی و اخروی بهره مند شوند، که این مسئله شوریختانه برای آدمی رویکردی همیشگی ندارد.
پنجم، «وَ حیاتَکَ قَبْلَ مَوْتِکَ؛ نعمت زندگی را پیش از رسیدن مرگ غنیمت دان.»
نعمت حیات، نعمت عام و گستردهای است، که بعد از سایر نعمتها ذکر شده است. در واقع نعمتهای دیگر به نعمت حیات و زندگی وابستهاند. اگر زندگانی نباشد، جایی برای نعمتهای دیگر نمیماند، پس ریشه و اساس نعمتها، نعمت زندگی دنیوی است که از سوی خداوند به بندگان ارزانی شده است و بعد از مردن، گرچه انسان از نعمت حیات اخروی بهرهمند است، ولی قدرت عمل، انتخاب و تصمیمگیری آزادانه از او سلب میگردد. آن جاست که بر زندگی گذشته خویش و از دست دادن فرصتها و بر سوء انتخاب خویش حسرت میخورد و برای جبران مفاسد گذشته، درخواست بازگشت به دنیا میکند؛ ولی چه سود که درخواست او پذیرفته نخواهد شد: « حَتّی اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعوُنِ. لَعَلّی اَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاّ اِنَّ ها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلی یَوْمِ یُبْعَثوُنَ»؛
آن گاه که مرگ یکی از آن ها فرا رسد، خواهد گفت: بارالها، مرا به دنیا باز گردان، تا شاید عمل صالحی انجام دهم. این درخواست هرگز عملی نخواهد شد و این سخنی است که از روی حسرت میگوید(و سودی نمی بخشد) و پشت سرشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند... .
شعرای معاصر برای هفده ربیع الأول، میلاد با سعادت رسول مهربانی(ص) و صادق آل محمد(ع) می سرایند:
شب تجلی عشق و عقیده است امشب
شب ظهور هزاران سپیده است امشب
گلی به گلشن یاسین شکفته شد که فلک
نظیر چهرۀ او را ندیده است امشب
دمید صادق آل رسول همچون ماه
مهی که آینه دار سپیده است امشب
سپهر علم و فضیلت دوباره نورانی است
ستارۀ سحر ما دمیده است امشب
حضور حضرت باقر فرشتۀ رحمت
برای عرض تهیت رسیده است امشب
حجت الاسلام و المسلمین مصطفوی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی